سفارش تبلیغ
صبا ویژن



چرا MRS.Shin - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل






درباره نویسنده
چرا MRS.Shin - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

لوگوی وبلاگ
چرا MRS.Shin - به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
آمار بازدید
بازدید کل :369671
بازدید امروز : 15
 RSS 

   

سلام

سال 87 که آقای همسر بعد از 1 سال دوباره اومده بود خواستگاری م،دفعه قبل با اینکه دورادور میشناختیمش اما حرفم یه چیز بود نه!-هنوزم نمیدونم چرا شاید تحت تاثیر شنیده ها بود شایدم تغییرات خیلی زیادی بود که جفتمون توی یک سال برامون رخ داده بود-

قرار شد بعد از چند جلسه معارفه و کله پاچه خورون و گشت و گذار بریم مشاوره!

رفتیم مشاوره اونم 3 ساعت ....آقاهه کف کرده بود از تفاهممون:))))

برگشتنی آقای همسر رفت برام کفش خرید -بابام هنوز که هنوز ه میگه با یه کفش بله رو گفتی یعنی؟:)) -

موقع پیاده شدن نزدیک دانشگاه من گوشیم رو جا گذاشتم توی ماشین

شماره ی خودش رو که حفظ نبودم زنگ زدم خونه ی برادرش و با کلی شرمندگی شماره آقای همسر رو گرفتم -خانم سابق برادر آقای همسر دوستم بود- با هم قرار گذاشتیم وسط ایستگاه بی آر تی که بیاد و گوشی م رو بده!یهو دیدم هی یکی از دور میگه خانم ش... خانم ش.. منم چه میدونستم منظورش منم:))) نگو آقا هنوز بله نگرفته فکر کرده اینجا خارجه و زن زودی باید فامیلی شوهرش رو بگیره،بس که این شوهر من دیکتاتوره :)))

وقتی برگشتم جوابش رو بدم هم خنده م گرفته بود و هم عصبانی بودم و این خاطره هنوز که هنوزه جفتمون رو میخندونه ... 

حالا وقتی میخوایم بخندیم میگم خانم شین هستم درخدمتم ...



»Mrs. Shin ساعت 1:36 عصر روز یکشنبه 91 خرداد 7

Lilypie Second Birthday tickers